بررسی علت تغییرات سود عملیاتی "رافزا"
به گزارش کدال نگر بورس 24، شرکت رایان هم افزا در خصوص تغییرات بیش از 30 درصدی سود عملیاتی دوره 6 ماهه منتهی به 31 شهریور 1403 نسبت به دوره مشابه سال قبل توضیحاتی ارائه نمود.
24 اردیبهشت سالروز فروش بحرین توسط رژیم پهلوی است.
افزون بر آنچه گفته شد از جمله ویژگی های پهلوی اول و دوم «ایران فروشی» این رژیم بود. رژیمی که رهبری تلاش می کند در بیاناتشان تصویر روشنی از آن به نسل های جدید ارائه دهد. بخشش بخش های از سرزمین ایران بخش غیر قابل دفاع و ننگین رژیم پهلوی در تاریخ معاصر است. روز 24 اردیبهشت سالروز جدایی بحرین از ایران را هر ساله باید بازخوانی کرد تا ایران تصویر روشن تری از خیانتکاران به خود را در حافظه تاریخی خود داشته باشد. در این باره آقای علی آذری مقدم یادداشت زیر را به رشته تحریر در آورده است.
جدایی بحرین از ایران در سال 1349 نقطه ای تناقض آمیز در سیاست خارجی و گفتمان ملی گرایانه رژیم پهلوی دوم محسوب میشود. این رویداد، که در ظاهر تحت نظارت سازمان ملل متحد و به عنوان توافقی دیپلماتیک ارائه شد، در عمل مشروعیت ادعاهای پهلوی دوم را به چالش کشید. پهلوی دوم که خود را وارث میراث باستانی ایران و پرچم دار ملی گرایی نوسنت گرا معرفی می کرد، با واگذاری بحرین که به طور تاریخی بخشی از قلمرو ایران محسوب می شد، موافقت کرد. این تصمیم از سوی گروه های ملی گرا، به ویژه حزب پان ایرانیست، به عنوان انحرافی آشکار از اصول اعلام شده رژیم مورد انتقاد قرار گرفت.
فیلم | سخنرانی محسن پزشکپور بنیانگذار حزب پان ایرانیست در مجلس شورای ملی علیه ایران فروشی پهلوی در ماجرای بحرین
حتی نظام های سیاسی ماقبل پهلوی، با وجود محدودیت های دیپلماتیک و نظامی، از پذیرش چنین توافقی خودداری کرده بودند. با این حال، رژیم پهلوی دوم به دلیل ماهیت دست نشانده ای که داشت به این واگذاری تن داد. این تناقض، که ریشه در شکاف میان ایدئولوژی باستان گرایانه رژیم و عملکرد سیاسی آن داشت، زمینه ساز بحث هایی درباره مشروعیت پهلوی دوم و تحقق حفظ تمامیت ارضی ایران شد. در همین راستا، این متن از منظر داخلی به تحلیل پیامدهای جدایی بحرین از ایران در داخل کشور می پردازد.
جدایی بحرین و تناقض در ایدئولوژی باستان گرایانه
هر حکومتی برای تثبیت و تداوم جایگاه خویش به ایدئولوژی نیاز دارد و رژیم پهلوی نیز از این قاعده مستثنی نبود. یکی از عناصر کلیدی هر ایدئولوژی، تاریخ نگاری برساخته ای است که با ریشه دادن رژیم در گذشته یا ارائه آن به عنوان نتیجه اجتناب ناپذیر نیروهای تاریخی، به آن مشروعیت می بخشد. رژیم پهلوی، به ویژه در دوره محمدرضاشاه، از این ابزار به طور گسترده بهره برد(1) و با تکیه بر باستان گرایی، تلاش کرد هویت و اقتدار خود را تثبیت کند.
برجسته ترین نمود این ایدئولوژی، برگزاری جشن های 2500 ساله شاهنشاهی در سال 1350 بود. این جشن ها، که با هزینه های هنگفت و تبلیغات گسترده همراه بود، نه تنها تلاشی برای نمایش شکوه و اقتدار رژیم، بلکه کوششی برای پیوند آن با تاریخ باستانی ایران بود. در بنیاد تاریخ نگاری پهلوی، ایده ای محوری قرار داشت: ایران دارای تاریخی 2500 ساله شاهنشاهی است که از امپراتوری هخامنشی آغاز شده و تا دوره پهلوی ادامه یافته بود. رژیم پهلوی مدعی بود که این امپراتوری را، با آداب و سنن اجتماعی اش، در برابر تهاجمات خارجی و بحران های تاریخی حفظ کرده است(2). این روایت، که در تبلیغات رسمی رژیم بازتاب گسترده ای داشت، بر وحدت ملی و تمامیت ارضی ایران تأکید می کرد و رژیم را نگهبان این میراث معرفی می کرد.
علیرغم این ادعا، در مارس 1970، پس از 26 ماه مذاکرات محرمانه با بریتانیا، محمدرضاشاه ادعای تاریخی ایران بر بحرین را کنار گذاشت(3). این تصمیم در حالی گرفته شد که سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) در سال 1968 شاه را «حاکمی با اعتمادبه نفس و مصمم به اعمال قدرت» توصیف کرده بود که توانایی اعمال اقتدار ایران بر رقبای منطقه ای را دارد. با این حال، محتوای مذاکرات نشان دهنده چهره ای ناامن و محتاط از شاه بود. برخلاف ادعاهای باستان گرایانه رژیم مبنی بر پاسداری از تمامیت ارضی، هدف اصلی این مذاکرات نه حفظ بحرین، بلکه یافتن راهی برای واگذاری آن بدون تضعیف مشروعیت داخلی رژیم بود. در واقع، رژیم پهلوی به دنبال مکانیسمی بود که جدایی بحرین را توجیه کند و از اتهام تبانی با بریتانیا یا خیانت به منافع ملی ایران دوری جوید(4).
با این حال، تصمیم شاه برای رها کردن بحرین صرفاً نتیجه فشارهای خارجی نبود، بلکه ریشه در اولویت های شخصی و سیاسی او نیز داشت. در حالی که شاه در گفتمان رسمی خود را پرچم دار ناسیونالیسم و پاسدار تمامیت ارضی ایران معرفی می کرد، در عمل حفظ سلطنت و ثبات حکومتی اش را بر منافع ملی ترجیح داد. تناقض میان گفتمان ملی گرایانه رژیم پهلوی دوم و تصمیم به واگذاری بحرین در سال 1349 در گفت وگویی خصوصی میان محمدرضاشاه و قاسملو که سابقه سفارت ایران در انگلستان و آمریکا را داشت، به وضوح آشکار است. قاسملو چنین نقل می کند: «در سفر به هند، هنگامی که شاه با قاطعیت از تصمیم خود برای واگذاری بحرین سخن گفت، پیشنهاد کردم این اقدام به شکلی آبرومندانه انجام شود تا اعتبار اعلیحضرت خدشه دار نگردد. حتی قاجاریه نیز چنین مصالحه ای را نپذیرفت است. لذا شاه پرسید: چه پیشنهادی دارید؟ پاسخ دادم: می توان از یک نهاد معتبر بین المللی مانند سازمان ملل بهره برد. شاه با استقبال از این ایده، گفت همین را بچسبیم و خواستار پیگیری آن شد»(5).
امیرخسرو افشار قاسملو(1298 – 1378) وزیر امورخارجه ایران در دولت شریف امامی بود او در ماجرای جدایی بحرین نقش آفرین بود.
این گفت وگو نشان می دهد که محمدرضاشاه، علی رغم ادعاهای ناسیونالیستی رژیم، بیش از آن که نگران حفظ تمامیت ارضی ایران باشد، در پی حفظ وجهه شخصی و ثبات سلطنت خود بود. به عبارتی استفاده از نظارت سازمان ملل به عنوان پوششی دیپلماتیک برای توجیه جدایی بحرین و کاهش انتقادات داخلی و مدیریت تهدیدات علیه وی صورت گرفت.
شاه در اظهار نظر رسمی فروش بحرین را تبریک گفت!
با این حال، جدایی بحرین از ایران، این ادعاهای باستان گرایانه پهلوی دوم را به چالش کشید. این رویداد پرسشی اساسی را مطرح کرد: چگونه حکومتی که خود را پاسدار تمامیت ارضی ایران و ادامه دهنده میراث باستانی هخامنشیان می دانست، به جدایی بخشی از خاک تاریخی ایران رضایت داد؟ این تناقض در ساختار تصمیم گیری رژیم نیز مشهود بود. به بیان دریادار حبیب اللهی «بزرگ ترین اشتباهی که به نظرم ما کردیم در مورد بحرین بود. بحرین را وقتی ما از دست دادیم، یعنی نصف خلیج فارس را دادیم»(6) جدایی بحرین نه تنها یک شکست ژئوپلیتیک، بلکه نشانه ای از بحران مشروعیت رژیم شد.
تقابل محمدرضاه پهلوی و حزب پان ایرانیست ها بر سر بحرین
در نظام سیاسی رژیم پهلوی دوم، نهادهای انتخابی به مانند مجلس عمدتاً کارکردی نمایشی داشتند و تحت سیطره کامل شاه عمل می کردند. در این بستر نمایندگان مجلس، که اغلب از سیاست های دربار پیروی می کردند، در صورت ابراز مخالفت با تصمیمات شاه با سرزنش یا حذف از عرصه سیاسی مواجه می شدند(7). در این فضای محدود، حزب پان ایرانیست، علیرغم اینکه با حمایت شاه و دربار نمایندگانی را به مجلس فرستاده بود، با تأکید بر حفظ تمامیت ارضی و لزوم حفظ بحرین به عنوان مهمترین جریان مخالف درون چارچوب سیاسی نقش آفرینی کرد(8). این حزب، با استناد به پیوندهای تاریخی و هویتی بحرین با ایران، این سرزمین را «استان چهاردهم» و بخشی جدایی ناپذیر از کشور می دانست و واگذاری آن را مغایر با منافع ملی ارزیابی می کرد. با این حال این مخالفت با سیاست های رسمی هزینه ای سنگین داشت. به عبارتی، در مواجهه با حزب پان ایرانیست و رهبر آن پزشک پور که بر تمامیت ارضی ایران تاکید داشتند، نظام پهلوی، راهبردی مبتنی بر حذف تدریجی و سرکوب سیاسی این گروه را در پیش گرفت.
به طور کلی، رژیم پهلوی، به ویژه در مواجهه با مخالفان جدایی بحرین، از سیاستی دوگانه مبتنی بر تشویق و تهدید استفاده کرد تا هرگونه مقاومت را خنثی کند. به عبارتی، پیام هایی از سوی دربار و مقامات حکومتی، از جمله امیرعباس هویدا، نخست وزیر وقت، به افراد و گروه هایی که احتمال مخالفت آن ها می رفت، ارسال شد. هویدا در این پیام ها تأکید داشت که همکاری با تصمیم رژیم به بهره مندی از حمایت و امکانات بیشتر منجر خواهد شد، در حالی که مقاومت در برابر آن حذف سیاسی و فشارهای جدی به دنبال خواهد داشت(9). این رویکرد نشان دهنده استراتژی رژیم برای سرکوب صدای مخالفان و تضمین اجرای تصمیم جدایی بحرین بود.
واکنش نظام سیاسی پهلوی به این مخالفت ها، به روشنی بیانگر وجود پارادوکسی عمیق در گفتمان رسمی رژیم بود؛ از یک سو، شاه خود را نماینده و پاسدار هویت تاریخی ایران و مدعی احیای شکوه باستانی کشور معرفی می کرد، اما از سوی دیگر، هرگونه اعتراض ملی گرایانه را تهدیدی برای ثبات تلقی و بی درنگ سرکوب می کرد. برای نمونه، پس از آن که پان ایرانیستها در مجلس مخالفت خود با جدایی بحرین را مطرح کردند، شاه به شدت ناراحت شد، حتی هویدا در جریان پاسخگویی به پزشکپور در مجلس به صراحت گفته بود دیگر به پان ایرانیستها اجازه داده نخواهد شد در دور بعدی مجلس نمایندهای داشته باشند!(10). حتی ساواک به حـزب پان ایرانیست تفهیم کرده بود که باید دست از دخالت دربارة بحرین بردارد و گرنه برایشان گران تمام خواهد شد(11). این تناقض، مشروعیت نمادین رژیم را در نگاه بسیاری از نخبگان زیر سؤال برد و شکاف میان قدرت سیاسی و جامعه سیاسی را بیش از پیش تعمیق بخشید.
نقشه ایران چاپ شده در عصر رژیم پهلوی. بر اساس این نقشه ایران اتان چهاردهم ایران بود.
نتیجه گیری
جدایی بحرین از ایران در سال 1349 مصداق بارزی از ناسازگاری میان گفتمان ملی گرایانه رژیم پهلوی دوم و کنش های سیاسی آن است. این کار بحرین آشکارا چیزی نبود جز سیاست ایران فروشی پهلوی دوم که در دوران پهلوی اول نیز مسبوق به سابقه بود این تصمیم، که تحت فشارهای بین المللی و با اولویت حفظ ثبات سلطنت بر منافع ملی اتخاذ شد، ادعاهای باستان گرایانه رژیم مبنی بر پاسداری از تمامیت ارضی و تداوم میراث هخامنشی را به چالش کشید. واگذاری بحرین بدون بهره گیری از ابزارهای نظامی یا دیپلماتیک مؤثر، شکاف عمیق میان ایدئولوژی رسمی و واقعیت های عملیاتی رژیم را آشکار ساخت. از دست دادن بخش بزرگی از خلیج فارس شکست ژئوپلتیک بزرگی برای ایران محسوب می شد.
مقایسه ای میان رویکرد پهلوی و رویه جمهوری اسلامی گویای این واقعیت است. جمهوری اسلامی ایران طی جنگ 8 ساله تحمیلی (1359-1367)، با وجود محدودیت های گسترده و حمایت قدرت های جهانی از عراق، با تأکید بر حفظ تمامیت ارضی، از هرگونه مصالحه سرزمینی اجتناب ورزید که نشان دهنده تفاوت بنیادین در اولویت های راهبردی این دو نظام است.
استفاده از نظارت سازمان ملل به عنوان مکانیسمی برای مشروعیت بخشی دیپلماتیک به جدایی بحرین، بیش از آنکه نمایانگر اقتدار شاه باشد، تلاشی برای مدیریت بحران مشروعیت داخلی بود. سرکوب مخالفان، به ویژه حزب پان ایرانیست، نشانه ای از فروبستگی سیاسی رژیم و ناتوانی آن در تحمل گفتمان های رقیب بود. این رویداد، فراتر از یک شکست ژئوپلیتیک، نمادی از ناکامی رژیم در همسوسازی گفتمان ایدئولوژیک با تصمیم گیری های سیاسی است و پرسش های اساسی درباره رابطه قدرت، ایدئولوژی و منافع ملی در دوران پهلوی را برجسته می سازد.
منابع
1) Shakibi Z. Pahlavīsm: The Ideologization of Monarchy in Iran. Politics,
Religion & Ideology 2013; 14: 114–135.pp118.
2) p119 Ibid,
3) Alvandi R. Muhammad Reza Pahlavi and the Bahrain Question, 1968_1970. British Journal of Middle Eastern Studies 2010; 37: 159–177.pp159
4) p160 Ibid,
5) افشار قاسملو، امیرخسرومصاحبه با امیرخسرو افشار قاسملو، تاریخ شفاهی ایران دانشگاه هاروارد، 1985،ج2،، نوار شماره3.
6) حبیب اللهی، کمال، مصاحبه با کمال حبیب اللهی، تاریخ شفاهی ایران دانشگاه هاروارد. 1984،ج9 ، نوار شماره2.
7) علیرضا ذاکر اصفهانی، روند انفصال بحرین از ایران، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چ اول، 1391، ص123.
8) عطایی، عباس، مصاحبه با عباس عطایی، تاریخ شفاهی ایران دانشگاه هاروارد. 1985، ج11، نوار شماره1.
9) پزشکپور، محسن، مصاحبه با محسن پزشکپور، تاریخ شفاهی ایران دانشگاه هاروارد، 1984، ج،8، نوار شماره9.
10) مظفر شاهدی، حزب پان ایرانیستها، تهران، انتشارات موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی،1386، ص216.
11) همان، ص154.
کلیدواژگان: حزب پان ایرانیست، جدایی بحرین، ایدئولوژی باستان گرا
انتهای پیام/
{{name}}
{{content}}